کانون فرهنگی و هنری حضرت ام البنین(سلام الله) هشت بندی

این وب سایت متعلق به کانون فرهنگی هنری حضرت ام البنین (س) شهرهشت بندی است که به درج اخبار و فعالیت های کانون در طول سال می پردازد و امید داریم که بازدید کنندگان وبسایت، انتقادات و پیشنهادات خود را در جهت هرچه بهتر شدن فعالیت های کانون از طریق اعلام نظرات و پیشنهادات به ما اعلام داشته تا با ما در جهت رشد و توسعه فعالیت های کانون همراه باشند .
ادرس کانون:استان هرمزگان - شهرستان میناب-شهر هشت بندی - مسجد حضرت ابوالفضل (علیه السلام)-محله شهید محمدی

طبقه بندی موضوعی

۲۳ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۳تیر



یکی از پیامبران بنی اسرائیل حضرت عُزیر(ع) بود که نام مبارکش یک بار در قرآن آمده است و نامش در لغت ‏یهود،عذرا گفته می شود.پدر و مادرش در منطقە بیت المقدس زندگی می کردند.خداوند دو پسر دوقلو به آنها داد که نام ‏یکی را عزیر و نام دیگری را عُذره گذاشتند.عزیر و عذره با هم بزرگ شدند تا به سی سالگی رسیدند.عزیر(ع) پس از ‏آنکه ازدواج کرد به قصد سفر از خانه بیرون آمد.پس از خداحافظی با بستگانش،اندکی انجیر و آب و میوە تازه با خود ‏برداشت تا در سفر از آن بهره بگیرد.در بین راه به آبادی رسید که به طور وحشتناکی درهم ریخته و ویران شده بود و ‏حتی استخوان های ساکنان آنجا نیز پوسیده شده بود‎.‎
هنگامی که عزیر(ع)با دیدن این منظره وحشتناک به فکر معاد و زنده شدن مردگان افتاد و با خود گفت:چگونه خداوند ‏این مردگان را زنده می کند؟البته او این سخن را از روی انکار نگفت بلکه از روی تعجب گفت‎.
او در این فکر بود که خداوند جانش را گرفت و در ردیف مردگان قرار داد.پس از صد سال،خداوند عزیر(ع) را زنده ‏کرد.فرشته ای از جانب خدا آمد و از او پرسید‎: ‎چقدر در این بیابان خوابیده ای؟ او که گمان می کرد ساعاتی بیش در ‏آنجا استراحت کرده باشد در جواب گفت:یک روز یا کمتر!
بچه های کانون
۲۲تیر
امام علی:انسان پاکدامن نزدیک است که فرشته ای از فرشتگان الهی گردد.
پرسمان و موضوعات:
حجاب شناسی
تاریخ حجاب
حجاب حق الله است یا حق الناس؟
ارتباط بین عفت و حجاب از منظر امام خامنه ای
دلیل عرفانی بسیار زیبا در مورد حجاب
حجاب نزد فاطمه زهرا علیهاسلام
من، چادرم و خاطره ها
داستانهای کوتاه در ارتباط با عفاف و حجاب
مباحث پیرامون حجاب
حجاب حق است یا وظیفه
فلسفه حجاب در اسلام چیست؟
باید و نباید های حجای قبل از نزول آیه های حدود و وجوب حجاب
حدود حجاب شرعی با استناد به قرآن
حجاب زنان پیامبر
آیا حیا قابل اموزش است؟
زینب (سلام الله علیها) آموزگار حیا و پاکدامنی
حجاب وهیاهوی آزادی در فرنگستان
دلنوشته یک مرد حجاب دیده
حجابم را دوست دارم چون...
آیا چادر ملی حجاب است؟
آیا عفت وحجاب صحیح مانع از ازدواج است ؟
حجاب جلوی نامحرم آشنا و غریبه یکی باید باشه؟!!
اگر بی حجاب بودید ، دوست داشتید چطوری ارشادتون کنند؟
مهمترین خطبه در اسناد شیعه و سنی درباره پوشش زنان/ شکل پوشش فاطمه(س) در بیرون از خانه چگونه بود؟
فقه و احکام شرعی > سایر ابواب احکام > احکام حجاب...
تفسیر و علوم قرآن > موضوعات اجتماعی > حجاب...
مشاوره و تربیت > بانوان > عفاف و حجاب...
انجمن های فرهنگی:
کتابخانه( حجاب، عفاف، امر به معروف و....)
سـیـب گـلاب - خانه حجاب فاطمی
اشعار و متون ادبی پیرامون حجاب و عفاف
کلیپ های صوتی و زیبا با موضوع حجاب
چادر فرشی در مسیر قدوم مهدی فاطمه(س) - تصاویر گرافیکی مرتبط با حجاب
حجاب به روایت تصویر و قلم بزرگان
دانلود فایل تصاویر منحصر به فرد حجاب اسلامی-حجاب و عفاف
زن ، حجاب ، دفاع مقدس (عکس)
کلیپ های حجاب و عفاف
دل اربابت مهـــــــدی می شکنه...موضوع : نامحرم(دانلود)

بچه های کانون
۲۲تیر

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از شیرازه، عصر روز گذشته صدها نفر از دانشجویان دانشگاههای کشور با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند. در این دیدار رمضانی کم سابقه که حدود 5 ساعت به طول انجامید تعدادی از دانشجویان به نمایندگی از تشکل های دانشجویی انتقادات و پیشنهادات خود را مطرح کردند. در این دیدار صمیمی، دانشجویان افطار را میهمان رهبر انقلاب بودند. مجتبی رئیسی از فعالین دانشجویی دانشگاه آزاد شیراز در مورد حاشیه های این مراسم می نویسد:


-  پشت گیت اول بودیم که چند تن از اصلاح طلبان تند دانشگاهمون رو دیدم، با برخیشون قبلا مناظره کرده بودم، از صف جلو زدن و اومدن اول صف! وقتی با اعتراض بقیه مواجه شدن جواب میدادن ما حق الناسش رو گردن میگیریم!

- دومین سخنران دبیر جامعه بود، خیلی بیشتر از وقتش صحبت کرد، وقتی به یادداشتهای پیاپی" وقت تمامه"! بی توجهی میکرد مجری برنامه ب همراه یکی از مسولان نهاد که کنار مجری بود با خودکارشون میزدن توی مچ پای سخنران که یعنی آقا تمومش کن! اون هم ول کن نبود و همینجور ادامه میداد! کار به جایی رسید که فکر کنم اگر یک جمله دیگه ادامه میداد مجری پاشو میکشید!

وقتی حسینیه آروم شد من داد زدم که «آقا» بعد از افطار ادامه می دیم!/ پوزخند معنادار آقا و ترک ناگهانی جلسه از سوی یک مسئول!

بچه های کانون
۱۱تیر


بچه های کانون
۱۱تیر

روزی رسد صحن حسن را بنا کنیم

در زیر قبه اش همه با هم دعا کنیم

یک گنبد بزرگ برای چهار قبر

برپا چو گنبد حرم سا مرا کنیم

شکل مناره های حرم را موافقی 

مثل مناره های قشنگ رضا کنیم؟

بالای قبر حضرت ام البنین فقط

شایسته است «خانه سقا» به پا کنیم

یک پنجره برای حرم جور میکنیم

امراض لاعلاج درآنجا دوا کنیم

چون منتهای جود و سخا و کرامت است

انبوه زائران همه حاجت روا کنیم

چون مسجدالنبی به موازات باب بدر

باب الجمل را برای حرم روبرا کنیم

ذکر کتیبه های حرم یا محمد و

زهرا،حسین،حیدر و یا مجتبی کنیم

از باب قاسمش به حرم می رویم تا

اذن دخول خوانده و او را صدا کنیم

هر سال و ما و هفته ز تقویم هایمان

روز زیارتی حسن را جدا کنیم

هرکس بخواند آیه« اکمال عشق» را

با یک برات راهی کرب و بلا کنیم....



بچه های کانون
۱۰تیر

اس ام اس ولادت امام حسن مجتبی(ع)

 

سلام بر لحظه‏ هایی که تو را آوردند!
سلام بر لب‏های رسول اللّه‏ که میلاد تو را به درگاه پروردگار، سبحه گفت و نام یگانه‏ ات را از دست جبرئیل گرفت و در گوش عصمتت زمزمه کرد!
سلام بر لبخند سرافراز علی علیه‏ السلام ، که در طلوع تو اتفاق افتاد!
سلام بر تو، امامتِ فردای پس از علی!
سلام بر تو، شباهتِ بی‏شائبه محمدی!
سلام بر اقیانوس کرامت و سخاوتی که از دامان «کوثر» و «ابوتراب» برخاست.

بچه های کانون
۱۰تیر


ولادت و نامگذاری امام حسن مجتبی (ع)

 

در روایات متعددی ولادت با سعادت آن حضرت را در شب نیمه ماه مبارک رمضان ذکر شده است و این قول مشهور است.

چون امام حسن (ع) متولد شد، حضرت فاطمه زهرا به، پدرش علی (ع) عرض کرد: نامی برای او بگذار؛ علی (ع) فرمود: من در نام گذاری بر این کودک بر رسول خدا (ص) پیشی نمی گیرم. چون رسول خدا (ص) آمدند،، و آن کودک را در پارچه زردی

پیچیده ، به نزد آن حضرت بردند. حضرت فرمود: مگر من به شما نگفته بودم که او را در پارچه زرد نپیچید؟ سپس آن پارچه را به کنار زد و پارچه سفیدی گرفته و کودک را در آن پیچید، آنگاه رو به علی (ع) کرده فرموده : آیا او را نامگذاری کرده ای؟ 

عرض کرد: من در نامگذاری وی به شما پیشی نمی گرفتم! رسول خدا (ص) فرمود : من هم در نامگذاری وی بر خدا سبقت نمی جویم !

در این وقت خدای تبارک و تعالی به جبرئیل وحی فرمود که برای محمد پسری متولد شده ، به نزد وی برو سلامش برسان و تبریک و تهنیت گوی وبه وی بگو : براستی که علی نزد تو به منزله هارون است نزد موسی ، پس او را به نام پسرها هارون نام بگذار!

جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوی خدای تعالی به حضرت رسول اکرم (ص) تهنیت گفت و سپس اظهار داشت: خدای تبارک و تعالی تو را مامور کرده که او را به نام پسر هارون نام گذاری. رسول خدا (ص) پرسید: نام پسر هارون چیست؟ عرض کرد: « شَبَر» فرمو: زبان من عربی است؟  عرض کرد: نامش را « حَسَن» بگذار ، و رسول خدا(ص) او حَسَن نامید.

طبرى در کتاب ذخائر العقبى روایت کرده، این گونه است که عمران بن سلیمان گفته:

«الحسن و الحسین اسمان من اسماء اهل الجنة، ما سمیت‏بهما فى الجاهلیة‏»

(حسن و حسین دو نام از نامهاى اهل بهشت است که در زمان جاهلیت‏سابقه نداشته است.)

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

منابع:

بحارالانوار،ج 43، ص 238.

ملحقان احقاق الحق، ج10،ص448.

بچه های کانون
۰۴تیر

بسم رب الشهداء

شهید حسین سالاری

نام پدر: نیکبخت

تاریخ ولادت:1345

تاریخ شهادت: 27/6/1365

محل شهدت: منطقه عملیاتی جنوب

زندگی نامه

شهید سالاری در منطقه ناهموار و کوهستانی  روستای ( چاه انبه  ) پا به عرصه ی گیتی گذاشت.با اعضای خانواده به ویژه با پدر ومادر وتمامی افراد وکسانی که با ایشان در ارتباط بودند،رفتاری متعادل داشت و همیشه خوش خلق بود.

وقتی که با هم سن و سالان و دوستانش صحبت می کنیم همه از خوبی ،خوش خلقی شجاعت گذشت فداکاری و آزاد منشی اش صحبت به میان می آوردند ،کسی که نامش باعث آزادی همه کسانی بود که زیر ظلم متجاوزان با سخت ترین شرایط زندگی می کردند.

شهید از کودکی عشق وعلاقه خاصی به انبیاء وخاندان عصمت وطهارت (ع) به ویژه امام حسین (ع) سرور و سالار شهیدان داشت، نشان وگواه این مطلب،این است که ندای حضرت امام (ره)رالبیک گفت وبه جبهه ها رفت،مصداق همان شعار معروف که لبیک یا خمینی (ره)لبیک یا حسین (ع) است.

سرانجام شهید سالاری در 27 شهریور ماه سال 1365 به هدف والای خود همان شهادت در راه خدا بود دست یافت. قطعا این بزرگ مردان باعث بیداری بسیاری از آزاد مردان تاریخ بوده و خواهند بود.

خاطره ای از زبان برادر شهید

اولین باری که شهید به جبهه رفته ومجروح شده بود ، برای درمان به بیمارستان اهواز منتقل شد ،من به عیادتش رفته بودم،به برادرم گفتم ، بعداز درمان به  دیارمان باز گرد تا مادر به آرزویش که دامادی تو است برسد.شهید با شنیدن این سخن تیسمی کرد وگفت : نه برادرالآن  من آرزو و وظیفه ی بزرگتری بر دوش دارم که همان جنگیدن در برابر متجاوزان طاغوت ، دفاع از وطن وخون شهدایی است که تاکنون در راه خدا ریخته شده است.

ایشان برای بار دوم به جبهه باز گشتند و بعد از چندی به آرزی دیرینه ی خود که شهادت بود نایل آمد. 

بچه های کانون
۰۴تیر

شهید عباس کریمی

نام پدر: علی

تاریخ ولادت: 1340

تاریخ شهادت: 63/12/15

سن: 23

زندگی نامه

وی در روستایی دور افتاده  از توابع استان کرمان به نام ( تبتو ) در خانواده ای مذهبی  به دنیا آمد ،در طول 23 سال زندگی پر برکت این شهید کسی را پیدا نمی کردی که از وی دلگیر باشد ، ایشان خیلی خوش اخلاق بودند این شهید بزرگوار با تعدادی از افراد روستا به نام مظهری ،شعبانی، حیدری و ... از روستا به مرکز آموزش ،با پای پیاده وبا عبور از کوهای صعب العبور رفته واز آنجا به جبهه های حق علیه باطل اعزام شدند،در این زمان که نام این عملیات را نمی دانم تعدادی از رفقا وچند تن از مردم روستا به شهادت رسیدند، از جمله ی آنها ،شهید دادخدا ذاکری ،شهید مظهری وشهید شعبانی که طی 12 دوره که هر دوره 3 ماه بود به جبهه رفتند  ودر دوره زخمی شدند باز هم به جبهه رفته ومجددا زخمی شده وجهت مداوا به تبریز اعزام گردیدند واز آنجا به اهواز وبعد به خانه آمدند. بعداز مدتی که بهبودی نسبی حاصل شد مجددا به جبهه رفتند ودراین مرحله به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

 

خصوصیات اخلاقی شهید

از قول وتعریف مردم شنیده ایم که خیلی خوش اخلاق و مهربان بود  و زیاد با مردم  شوخی می کردند و حتی در جبهه با همرزمان خود دوست ومهربان بودند وحتی در صحنه های جنگ هم شوخی می کردند ویک نفر از کسانی که بسیار از ایشان تعریف می کند واز ایشان خاطره دارد همرزمش اسحاق حیدری است.


بچه های کانون
۰۴تیر

بسم رب الشهداء

شهید محمد عزیزی

نام پدر: درگوش

تاریخ تولد: 1350

تاریخ شهادت:1365

محل شهادت:شلمچه

 

زندگی نامه

شهید محمد عزیزی در سال 1350 درخانواده مذهبی در دهستان(  کم سفید ) از توابع شهر هشت بندی دیده به جهان گشود.ایشان در کودکی فردی کوشا وفعال بود و در کمک به خانواده از هیچ کاری دریغ نمی کرد. او در مدرسه از شاگردان ممتاز کلاس به حساب می آمد.دوره ابتدایی را تاکلاس پنجم در روستای ( چاه انبه  ) گذراند وبرای ادامه تحصیل همراه خانواده اش راهی بندر عباس شد. او در حال سپری نمودن تحصیلات راهنمایی در مدرسه ای در محله       دو هزار بندرعباس بود که در آنجا با انقلاب و جنگ آشنا شد و در تابستان سال 1365 از طریق لشکر ثارالله عازم جبهه شد ،پس از طی 45 روز آموزش مقدماتی نظامی به عنوان نیروی گردان رزمی وارد جبهه ی جنوب کشور شد.شهید بزرگوار در مناطق عملیاتی فاو ،اهواز و شلمچه حضور فعال داشتند تا اینکه در تاریخ 1365/10/22 عملیات فاو، اهواز و شلمچه با رمز مقدس یا اباعبدالله الحسین (ع) با اثابت تیر دشمن بعثی شربت شیرین شهادت را نوشید و پس از تشییع جنازه در گلزار شهدا در جوار مسجد جامع شهر هشت بندی به خاک سپرده شد.

 

فرازی از وصیت نامه ی  شهید

وصیتم به پدرم این  است که اولا از مرگ من ناراحت نباشید و دوم اینکه نسبت به اسلام و مسلمین وفادار باشید و رهرو  راه شهدا باشید و راه تمام شهدا و روحانیون را ادامه دهید.

وصیت من به مادرم این است که از مرگ من غمگین و پریشان حال نباشد زیرا دشمنان شاد  می شوند و توصیه ام به مردم این است که راه شهدا را ادمه دهند و نزدیکی خود را با امام زمان (عج) زیاد گردانند و پیرو خط امام باشند و راه امام را درپیش گیرند.

سفارش من به خواهران مسلمان و شیعه این است که حجاب خود را رعایت کنند ، زیرا حجاب آنها بهتر از خون سرخ من است. خوهران،شما با حجاب خود پیکار کنید.

بچه های کانون